شعر...

شعر نو_سپید

شعر...

شعر نو_سپید

  • ۰
  • ۰

کابوس مرگ

بدنم توان بلند شدن ندارد

در هیاهوی باد که

بی رحمانه مانند شلاق 

بر بدنم فرود می آید

و با موهای مثل شبم

در هوا می رقصد

قلبم نمی تپد و

دستانم سرد است

چشمان بی روحم

ماتِ درختی است

که با تکبر چشمانم

را آینه کرده است

ابر های سیه

آسمان شب را

تاریک تر کرده است

و در این سیاهی شب

کوها بر پیکر سردم

سایه انداخته اند

چشمان پر التماسم

به ماه خیره است 

که مرا در آغوش گیرد

و صدای کلاغ ها

کابوس را برایم

جهنم کرده است

 

یکتا فاطمی

  • ۹۸/۰۶/۰۸
  • yekta fatemi

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی